آلبرت فونگ دارای بیش از 7 سال تجربه به عنوان مشاور بهبود فرآیند برای چندین تجارت است. در حال حاضر با خدمات بهداشتی آلبرتا.
اریک یک کارگزار بیمه مستقل است که دارای مجوز در بیمه عمر، سلامت، اموال و تلفات است. وی بیش از 13 سال در مشاغل حسابداری دولتی و خصوصی و بیش از چهار سال دارای مجوز به عنوان تولید کننده بیمه کار کرده است. پیشینه او در حسابداری مالیاتی به عنوان یک پایه محکم برای حمایت از کتاب فعلی تجارت او عمل کرده است.
Kirsten Rohrs Schmitt یک ویراستار، نویسنده، مصحح، و حقیقتسنجی حرفهای است. او در امور مالی، سرمایه گذاری، املاک و مستغلات و تاریخ جهان تخصص دارد. او در طول زندگی حرفهای خود، مطالبی را برای مجلات و وبسایتهای مصرفکننده متعدد نوشته و ویرایش کرده، رزومه کاری و محتوای رسانههای اجتماعی برای صاحبان کسبوکار تهیه کرده و وثیقههایی برای دانشگاهها و سازمانهای غیرانتفاعی ایجاد کرده است. کرستن همچنین بنیانگذار و کارگردان Your Best Edit است. او را در لینکدین و فیس بوک پیدا کنید.
در طول 100 سال گذشته، چندین سقوط بزرگ در بازار سهام رخ داده است که سیستم مالی آمریکا را دچار مشکل کرده است. به عنوان مثال، در دوران رکود بزرگ سال 1929، قیمت سهام به 10٪ از بالاترین سطح قبلی خود کاهش یافت و در طول سقوط سال 1987، بازار بیش از 20٪ در یک روز سقوط کرد..
خوراکی های کلیدی
- بازارهای سهام تمایل به صعود دارند. این به دلیل رشد اقتصادی و ادامه سود توسط شرکت ها است.
- با این حال، گاهی اوقات اقتصاد می چرخد یا حباب دارایی می زند - در این صورت، بازارها سقوط می کنند.
- سرمایهگذارانی که سقوط را تجربه میکنند، اگر موقعیتهای خود را بفروشند، به جای اینکه منتظر افزایش باشند، میتوانند پول خود را از دست بدهند.
- کسانی که سهام را با مارجین خریداری کردهاند ممکن است مجبور شوند با ضرر به دلیل فراخوانی مارجین نقد شوند.
فروش بعد از تصادف
با توجه به روشی که سهام معامله می شود، سرمایه گذاران می توانند مقدار زیادی از پول خود را از دست بدهند اگر درک نکنند که نوسان قیمت سهام چگونه بر ثروت خود تأثیر می گذارد. در سادهترین مفهوم، سرمایهگذاران سهام را با قیمت مشخصی خریداری میکنند و سپس میتوانند سهام را برای تحقق بخشیدن به سود سرمایه بفروشند. با این حال، اگر کاهش علاقه سرمایه گذار و کاهش ارزش درک شده سهام منجر به کاهش چشمگیر قیمت سهام شود، سرمایه گذار متوجه سود نخواهد شد.
به عنوان مثال، فرض کنید یک سرمایه گذار 1000 سهم در یک شرکت را به مبلغ 1000 دلار خریداری می کند. به دلیل سقوط بازار سهام، قیمت سهام 75 درصد کاهش می یابد. در نتیجه، موقعیت سرمایه گذار از 1000 سهم به ارزش 1000 دلار به 1000 سهم به ارزش 250 دلار کاهش می یابد. در این صورت، اگر سرمایه گذار موقعیت را بفروشد، ضرر خالص 750 دلاری را متحمل خواهد شد. با این حال، اگر سرمایهگذار وحشت نکند و پول را در سرمایهگذاری باقی بگذارد، این احتمال وجود دارد که در نهایت با بازگشت بازار، ضرر را جبران کند.
به یاد داشته باشید - در حالی که بازارهای سهام به طور تاریخی در طول زمان افزایش یافته اند، آنها همچنین بازارهای نزولی و سقوط هایی را تجربه می کنند که در آن سرمایه گذاران می توانند پول خود را از دست داده اند.
خرید در حاشیه
راه دیگری که سرمایهگذار میتواند مقادیر زیادی پول را در سقوط بازار سهام از دست بدهد، خرید با حاشیه است. در این استراتژی سرمایه گذاری، سرمایه گذاران برای کسب سود، پول قرض می کنند. به طور خاص، یک سرمایهگذار پول خود را به همراه مقدار بسیار زیادی پول قرضگرفته جمعآوری میکند تا از سودهای کوچک در بازار سهام سود کسب کند. زمانی که سرمایه گذار موقعیت را بفروشد و وام و بهره را بازپرداخت کند، سود کمی باقی می ماند.
به عنوان مثال ، اگر یک سرمایه گذار 999 دلار از بانک با 5 ٪ بهره وام بگیرد و آن را با 1 دلار پس انداز خود ترکیب کند ، سرمایه گذار 1000 دلار برای اهداف سرمایه گذاری در دسترس خواهد داشت. اگر این پول در سهام سرمایه گذاری شود که 6 ٪ بازده داشته باشد ، سرمایه گذار در مجموع 1،060 دلار دریافت می کند. پس از بازپرداخت وام (با بهره) ، حدود 11 دلار به عنوان سود باقی می ماند. براساس سرمایه گذاری شخصی سرمایه گذار 1 دلار ، این بازده بیش از 1000 ٪ است.
این استراتژی مطمئناً در صورت بالا رفتن بازار کار می کند ، اما اگر بازار خراب شود ، سرمایه گذار دچار مشکل زیادی خواهد شد. به عنوان مثال ، اگر ارزش سرمایه گذاری 1000 دلاری به 100 دلار کاهش یابد ، سرمایه گذار نه تنها دلار را که شخصاً به آنها کمک کرده است از دست می دهد بلکه بیش از 950 دلار به بانک مدیون خواهد بود (این 950 دلار است که به سرمایه گذاری اولیه 1. 00 دلار بدهکار است).
حاشیه و افسردگی
در رویدادهای منتهی به رکود بزرگ ، بسیاری از سرمایه گذاران از موقعیت های حاشیه ای بسیار زیادی استفاده می کردند تا از این استراتژی استفاده کنند. با این حال ، هنگامی که افسردگی به وجود آمد ، این سرمایه گذاران موقعیت های مالی کلی خود را بدتر کردند زیرا نه تنها هر آنچه را که متعلق به آنها بودند از دست دادند بلکه مبلغ زیادی را نیز مدیون پول بودند. از آنجا که موسسات وام نمی توانند از سرمایه گذاران پولی بگیرند ، بسیاری از بانک ها مجبور به اعلام ورشکستگی بودند. به منظور جلوگیری از بروز مجدد چنین حوادثی ، کمیسیون اوراق بهادار و بورس مقرراتی را ایجاد کرد که مانع از این می شود که سرمایه گذاران از موقعیت های بزرگ در حاشیه استفاده کنند.
با در نظر گرفتن دیدگاه بلند مدت هنگامی که بازار متوجه ضرر و تفکر طولانی و سخت قبل از خرید در حاشیه می شود ، یک سرمایه گذار می تواند میزان پولی را که در یک سقوط بورس از دست می دهد به حداقل برساند.